جلوه ی نام عطش
شبنمی را غلطاند
به سر لاله ی بی خواب چکاند
لاله سیراب و خجل
به سر سفره ی پر خاک زمین
برگ خود را نذر داد
ناله ی آب حرم
حنجری را کوباند
خون شش ماهه گلی را به رخ ماه کشاند
حرمله بود و کمان
و جوابی در دست
که دو شعبه بیش داشت
سایه ی عطر بهشت
دخترک را خنداند
چادر خاکی غمهای دلش را لرزاند
دشت پر خار و علف
گوشواره لب گوش
و عدو در طلب یافتنش می تازید
سردی آه حسین
خواهری را ترساند
شمر تا با قدمش شاه بشر را چرخاند
خنجری کند و نحیف
از قفا و چند بار
و خدا می داند ...
ماه افتاده به خون
مادری را گریاند
به لب ساحل طوفانی گودال نشاند
غنچه ای در دل یاس
با هراس از مسمار
با غمی در دل بازوی کبود
آن طرف سیل عدو با سم اسب
و صدایی که در این نزدیکی است
و حسینی که تو را می خواند ...
علیرضا نمائی قاسم نیا
نظرات شما عزیزان:

.: Weblog Themes By Pichak :.