با عرض سلام خدمت تمام همکلاسیهای عزیزم،یکی از شعرهام(البته اگه بشه اسمشو گذاشت شعر) با عنوان ((دخترک))که چند شب پیش توی شب شعر خوندمش رو با احترام تقدیم حضورتون میکنم...امیدوارم لیاقت همراهی نگاه با ارزشتون رو داشته باشه...

دخترک...

در میان سنگها و تکه های کاشی

دخترک بود سرگرم تب نقاشی

قلم و کاغذ او آب و خاک معبرها

سبک نقاشی او خاص،همان آبپاشی

آفرید قصری مجلل با سقفی کبود

پنجره در دل دیوار،ایوان و عمود

تا که مشغول به گلچین دگر تمثال شد

بخت رسمش با زمین گرم همیار نبود

 



ادامه مطلب
تاريخ : جمعه 12 ارديبهشت 1393برچسب:, | 19:24 | نویسنده : علی رضا نمایی1 |

 

گاهی خسته می شود .. ..

خسته از سرنگ های بی رحم همیشگی

خسته از انتظار بر روی تخت

خسته از تهوع های بی وقت

خسته از نگاه دیگران

خسته از جمله تکراری "خدا شفا بده

خسته از اینکه صدای بازی بچه ها همیشه آنسوی پنجره است...
 


تاريخ : پنج شنبه 4 ارديبهشت 1393برچسب:, | 17:52 | نویسنده : رضا زروندی♥مدیر♥ |


تاريخ : پنج شنبه 4 ارديبهشت 1393برچسب:, | 17:45 | نویسنده : رضا زروندی♥مدیر♥ |